به همين سادگىست ارتباط با او
امیررضا آرمیون
کتاب «مـن و مـا!»
٠١ بهمن ١٣٩٤
2382 بار

به همين سادگىست ارتباط با او
مردى با پدرش در سفر بود كه پدرش از دنيا رفت. از چوپانى در آن حوالى پرسيد: چه كسى براى مردههاى شما نماز مىخواند؟
چوپان گفت: ما كسى را براى اين كار نداريم. خودم نماز آنها را مىخوانم.
مرد گفت: خوب، لطف كن نماز پدر مرا هم بخوان.
چوپان مقابل جنازه ايستاد و يكى دو جمله زمزمه كرد و گفت : نمازش تمام شد.
مرد كه تعجب كرده بود گفت: اين چه نمازى بود؟!
چوپان گفت: بهتر از اين بلد نيستم.
مرد از روى ناچارى پدر را دفن كرد و رفت...
شب هنگام، در عالم رؤيا پدرش را ديد كه روزگار خوبى دارد. از پدرش پرسيد: چه شد كه اينگونه راحت و آسودهاى؟
پدرش گفت: هر چه دارم از دعاى آن چوپان دارم!
فرداى آن روز مرد به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگويد در كنار جنازه پدرش چه كرده و چه دعايى خوانده است؟
چوپان در جواب گفت: وقتى كنار جنازه ايستادم و ارتباطى ميان من و خداوند برقرار شد، به خداوند گفتم «خدايا، اگر اين مرد امشب مهمان من بود، يك گوسفند برايش زمين مىزدم. حالا اين مرد امشب مهمان توست، ببينم تو با او چگونه رفتار مىكنى.»
برگرفته از جلد سوم کتاب «مـن و مـا!» - داستانهای کوتاه و شگفتانگیز
چاپ اوّل: تابستان 94 / چاپ چهارم: زمستان 94
مترجم و گردآور: امیررضا آرمیــون
نشر: ذهن آویز
فروش در کلیه کتابفروشیها و شهر کتابها
فروش پستی: مؤسسه گسترش فرهنگ و مطالعات (02177351016)
فروش اینترنتی: www.Bekhan.com